جدول جو
جدول جو

معنی ابن بسام - جستجوی لغت در جدول جو

ابن بسام
(اِ نُ بَسْ سا)
ابوالحسن علی بن محمد بن نصر بن منصور بن بسام. وفات 303 ه. ق. شاعر عرب. او بیشتر بهجا میگرائید و هیچکس از معاصرین و حتی کسان او از زبان او ایمن نبودند. ابن الندیم از کتب او کتاب اخبار عمر بن ابی ربیعه و کتاب الزنجیین و کتاب مناقضات الشعراء و کتاب اخبارالاحوص و دیوان شعر خود او را نام می برد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ نُ بَ)
نام قریه ای بشام. (المزهر)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ هَِ)
ابوالبقا حیّان بن عبدالله بن محمد بن هشام الأنصاری الأوسی البلنسی المقری اللغوی النحوی. وفات او به سال 609 هجری قمری بوده است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ هَُ)
کمال الدین محمد بن همام الدین عبدالواحد اسکندری سیواسی. صوفی و فقیه حنفی. او در شهر سیواس و اسکندریه قاضی بود و چندی در مدارس قاهره تدریس کرد و کتبی چند در اصول و غیر آن دارد. مولد او به سال 788 هجری قمری و وفات در 861 بوده است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ قَ)
ابوبکر بالسی صوفی. متوفی به سال 658 ه. ق
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ ؟)
امیر صلاح الدین خلیل. یکی ازامراء مصر. او ولایت اسکندریه داشت و چون امیر برکه مقتول شد، برقوق بتهمت قتل برکه ابن عرام را دستگیر کرد و به سال 782 ه. ق. بکشت. وی مردی دانشمند و ادیب بود و کتابی در تاریخ کرده و اشعاری داشته است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ عَوْ وا)
ابوزکریا یحیی بن محمد بن احمد بن عوام اشبیلی. او در آخر مائۀ ششم هجری باشبیلیه میزیست. از احوال وی اطلاع بسیاری در دست نیست فقط معلوم است کتابی در کشاورزی موسوم به کتاب الفلاحه در 34 فصل داشته است، سی فصل آن در کشت و زرع و چهار فصل در تربیت حیوانات اهلی وبیطره. این کتاب از حیث سعه بزرگترین کتابی است که در این فن از قدما بجای مانده است و حاوی فنون کشاورزی عالیۀ اسپانیای عربی و شامل علوم فلاحت لاطینی و اغریقی و کلدانی و عربی است و یکی از موسوعات فن است، مشتمل بر قسمت عملی و نظری این دانش و چنانکه خود گوید گذشته از فائده ها که از کتب پیشینیان برده تجارب خویش نیز بر آن افزوده است، و این کتاب بر دو بخش است، بخش اول در طباع اراضی و رشوه و کوت و میاه و باغ ها و درختان و اثمار و طریقۀ نگاهداشت و حفظ میوه ها و جز آن، و بخش دوم در کشت و انتخاب تخم ها و فصول کشت بذور و حبوب و بقول و احرارالبقول و گیاهان عطری و صناعی و حصاد و ساختمان های فلاحی و تربیت احشام و طیور اهلی و در آخر این جزء مبحثی است در بیطره. ابن خلدون در مقدمه گفته است: هذه الصناعه [ای الفلاحه] من فروع الطبیعیات و هی النظر فی النبات من حیث تنمیته و نشؤه بالسقی و العلاج و تعهده بمثل ذلک و کان للمتقدمین بها عنایه کثیره و کان النظر فیها عندهم عاماً فی النبات من جهه غرسه و تنمیته و من جهه خواصه و روحانیته و مشاکلتها لروحانیات الکواکب و الهیاکل المستعمل ذلک کله فی باب السحر فعظمت عنایتهم به لأجل ذلک و ترجم من کتب الیونانیین کتاب الفلاحه النبطیه منسوبه لعلماء النبط مشتمله من ذلک علی علم کبیر و لما نظر اهل المله [ای المله الاسلامیه] فیما اشتمل علیه هذا الکتاب و کان باب السحر مسدوداً و النظر فیه محظوراً [یعنی عندالمسلمین] فاقتصروا منه علی الکلام فی النبات من جهه غرسه و علاجه و ما یعرض له فی ذلک و حذفوا الکلام فی الفن الاّخر منه جمله. و اختصر ابن العوام کتاب الفلاحه النبطیه علی هذا المنهاج و بقی الفن الاّخر منه مغفلاً نقل منه مسلمه فی کتبه السحریه امهات من مسائله کما نذکره عندالکلام علی السحر ان شأاﷲ تعالی و کتب المتأخرین فی الفلاحه کثیره و لایعدون فیها الکلام فی الغراس والعلاج و حفظ النبات من جوائحه و عوایقه و مایعرض فی ذلک کله و هی موجوده - انتهی. ابن عوام در چند موضع این کتاب گوید: با مراعات شرایطی چند در آبیاری میتوان رنگ و خواص نباتات را تغییر داد. نیز در امر پیوند طریقه های نوین دارد. این کتاب به زبان فرانسه ترجمه و چاپ شده و نیز با متن عربی و ترجمه انگلیسی در 1216 ه.ق. به طبع رسیده است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ سِ)
یا ابن الخطیب قاسم محیی الدین محمد. صاحب کشف الظنون گوید او کتاب ربیعالابرار زمخشری را مختصر کرده و آنرا روض الابرار نام نهاده است. وفات او940 ه. ق. بوده است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ ؟)
از فقها و روات مذهب مالک. او را تعلیقاتی است. (از ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ بَرْ را)
قاضی سعدالدین ابوالقاسم عبدالعزیز بن نحریر. فقیه شیعی. ولادت او در مصر بود. وفات 481 ه. ق. به بغداد نزد سیدمرتضی و شیخ طوسی فقه آموخت. از سید هشت دینار مشاهره داشت و در سال 438 به طرابلس شام رفت. گویند بیست سال و بقول دیگر سی سال قاضی آنجا بود و همانجا درگذشت و از هشتاد سال متجاوز داشت. کتب بسیاری در فقه تصنیف کرده، از آنجمله است: کامل. موجز. المهذب. جواهر. معالم. منهاج. روضهالنفس. شرح جمل العلم. مقرب. معتمد. عمادالمحتاج فی مناسک الحاج و کتابی در کلام. (روضات)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ بَزْ زا)
درویش توکلی بن اسماعیل. صاحب حبیب السیراز او نام می برد. کتاب صفوهالصفا در مناقب و احوال و گفته های شیخ صفی الدین اردبیلی، تألیف اوست و معاصر با خود شیخ بوده و در قرن هشتم هجری میزیسته است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ بَشْ شا)
احمد بن محمد بن سلیمان بن بشار کاتب. یکی از افاضل کتاب در بلاغت و صناعت. او استاد ابوعبدالله کوفی وزیر بود و کتاب الخراج الکبیر در هزار ورقه و کتاب البیوتات و المنادمه از اوست
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ حُ)
کنیت دو تن از شعرای ایران: 1- شمس الدین محمد قهستانی. وفات 982 ه. ق. مثنوی خاورنامه مشتمل بر شرح غزوات امیرالمؤمنین علی علیه السلام از اوست. 2- جمال الدین بن حسام خوافی سرخسی هروی. وفات 737 ه. ق. مولد او بیکی از قراء نشابور، و چون مدتی در شهرهای خواف و سرخس و هرات بسر برده او را بهر یک از این سه شهر نسبت کنند. او سفری به هندوستان رفته و بایران بازگشته و در دربار آل کرت اعتباری داشته است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ بَ)
ابوالحسن علی بن بلال بن معاویه بن احمد المهلبی. از فقهاء شیعه. او راست: کتاب الرشد و البیان. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ بَوْ وا)
ابوالحسن علاءالدین علی بن هلال. خوشنویس عرب. وفات 413 یا 423 ه. ق. و چون پدر او دربان قاضی بغداد بود او را ابن البواب و ابن الستری نیز گویند. خط ریحانی و خط محقق اختراع اوست. 64 قرآن بخط خویش نوشته و یکی از آنها را که بخط ریحانی است سلطان سلیم عثمانی بمسجد لاله لی (لعل علی) قسطنطنیه هدیه کرده و هم اکنون موجود است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ بَیْ یا)
ناکس. خسیس. فرومایه از مردم
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ حَ)
سلا. (تاج العروس). یارک. (منتهی الارب). و آن پرده و پوستی است بر روی جنین برکشیده
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ ؟)
او را پنجاه ورقه شعر است. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اِنُ ؟)
خر. حمار. خر اولاغ. (المزهر)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ ؟)
ابوعبدالله بن رزام. او را کتابی است در رد اسماعیلیه و کشف مذاهب آنان. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ سِ)
شمس الدین محمد بن حسن. از شعرا و ادبای دمشق. وفات او در 722 ه. ق. بوده است. او راست: شرحی بر ملحهالاعراب حریری و دو جلد ضخیم در شرح مقصورۀ ابن درید و ملخص صحاح جوهری بحذف شواهد و کتاب المقامهالشهابیه و نظیره ای بر قصیدۀ تائیۀ ابن فارض. او مدتی در مصر اقامت گزیده و قصیده ای در حنین دمشق موطن خویش داشته است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ ؟)
شاگرد بطولس و یکی از صنّاع آلات فلکی است. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(بَسْ سا)
ابو بسام، موسی بن عبدالله بن یحیی بن جعفر مصدق حسینی کوفی چنانکه در تاریخ ذهبی آمده است با جنگجویان به اندلس رفت و بسال 486 هجری قمری در بلاد بنی حماد شهادت یافت. (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ بَسْ سا مِ شَ تَ)
او راست: کتاب الذخیره فی محاسن اهل الجزیره. تاریخ اندلس در قرن ششم هجری. وفات 542 ه. ق. و ابن خلکان از این کتاب بسیار روایت کند با عنوان بسامی، و گاه ابن بسام
لغت نامه دهخدا